استادیار، گروه معارف اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه مازندران، ساری، ایران.
چکیده
با پیدایش انقلاب اسلامی ایران، سخن بر سر این است که آیا میتوان برای مؤلفههای موجود در سیاست خارجی موسوم به عزت طلبِی انقلاب اسلامی، چارچوبی تئوریک ارائه داد؟ باورمندان به «سیاست خارجی منزلت طلب» بر این باورند که در سیاست خارجی انقلاب اسلامی، «سائقة عزت طلبی» حضور و جایگاه ویژهای داشته و دارد، بطوریکه در طول هشت سال جنگ، اولویتهای منافع ملی ایرانیان را نه اقتصاد و رفاه که منزلت طلبی مذهبی و ملی تعیین میکرد. از سویی دیگر کلیه نظریههای متعارض روابط بین الملل که بر مبنای انسان شناسی تک ساحتی مدرن استوارند، اهمیت عزت طلبی را به عنوان محرک و رانة مستقل انسانی کاهش داده و هیچ نظریهای وجود ندارد که مبتنی بر محرک روح و نیاز انسان به عزت نفس باشد. مقالة حاضر با این فرضیه که حتماً مفاهیم دیگری (عزت جوئی) نیز میتوانند مسائل را تبیین کنند، سعی میکند تا منازعات ج.ا.ایران در دوران جنگ تحمیلی را با استفاده از مفهوم عزّتجوئی تبیین کند. بدین منظور این مفهوم به سه مؤلّفۀ «محدودیّت خودخواسته در منازعات»، «اولویّت هویّت» و «منزلت جوئی» تبدیل و سیاست خارجی انقلاب اسلامی در دوران 1359 الی 1367 را توضیح و تبیین میکند.